امام باقر علیه السلام به میسّر فرمودند:
ای میسّر، آیا شیعیانمان را به تو معرّفی کنم؟
میسّر گفت:
فدایت شوم بفرمایید.
حضرت فرمودند:
آنها دژی محکم و سینههای امانتدار و صاحبان عقلی وزین و متین هستند، شایعه پراکنی نمیکنند و اَسرار را فاش نمیکنند و آدمی خشک و خشن و ریاکار هم نیستند، راهبان شب و شبزندهداران و شیران روزند.
حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند:
خداوند صله رحم و پیوند و نیکی به خویشاوندان را سبب طول عمر و مایه ی رشد تعداد آنان قرار داد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند:
خردمندترین مردم کسی است که به عواقب و فرجام کار بیشتر بنگرد.
آیتالله خامنه ای
سؤال : نگاهکردن به تصویر زن نامحرم و بدون پوشش چه حکمی دارد؟ نگاهکردن بهصورت زن در تلویزیون چه حکمی دارد؟ آیا بین زن مسلمان و غیرمسلمان و بین پخش آن بهطور مستقیم و یا غیر مستقیم تفاوتی وجود دارد؟جواب: نگاهکردن به تصویر زن نامحرم، حکم نگاهکردن به خود زن نامحرم را ندارد، بنا بر این اگر نگاه از روى لذّت نبوده و خوف افتادن به گناه نباشد و تصویر هم متعلّق به زن مسلمانى که بیننده آن را مى شناسد نباشد، اشکال ندارد و بنا بر احتیاط واجب نباید به تصویر زن نامحرم که بهطور مستقیم از تلویزیون پخش مىشود، نگاه کرد ولى در پخش غیرمستقیم تلویزیونى اگر ریبه و خوف افتادن به گناه نباشد، نگاهکردن اشکال ندارد.سؤال : آیا دیدن تصاویر زنان برهنه و نیمه برهنه در فیلمهای سینمایی و غیر آن، در صورتی که آنان را نشناسیم، جایز است؟جواب: نگاه کردن به فیلمها و تصاویر، حکم نگاه کردن به اجنبى را ندارد و در صورتى که از روى شهوت و ریبه نباشد و مفسدهاى هم بر آن مترتب نشود، شرعاً اشکال ندارد ولى با توجه به اینکه دیدن تصویر برهنهاى که شهوت برانگیز است، غالباً از روى شهوت بوده و به همین دلیل مقدمه ارتکاب گناه مى باشد، بنا بر این دیدن آنها حرام است.سؤال : بعضی از جوانان به تصاویر مستهجن نگاه می کنند و برای کار خود توجیهات ساختگی ارائه میدهند، حکم آن چیست؟ و اگر دیدن این تصاویر مقداری از شهوت انسان را تسکین دهد و در جلوگیری از ارتکاب حرام مؤثر باشد، چه حکمی دارد؟جواب: اگر نگاهکردن به آن تصاویر به قصد ریبه باشد و یا انسان بداند که منجر به تحریک شهوت او مى شود و یا خوف ارتکاب گناه و مفسده باشد، در اینصورت نگاهکردن به آنها حرام است و این که به خاطر آن انسان به حرام دیگرى نمى افتد، مجوّز ارتکاب فعلى که شرعاً حرام است، نمى باشد.سؤال : آیا دیدن فیلمهای شهوتان گیز برای فرد متأهل جایز است؟جواب: اگر دیدن آنها به قصد تحریک شهوت باشد و یا موجب تحریک آن شود، جایز نیست.سؤال : دیدن فیلمهایی که راه صحیح نزدیکی با زن باردار را آموزش می دهند، برای مردان متأهل، با توجه به اینکه باعث به حرام افتادن آنان نمیشود، چه حکمی دارد؟جواب: دیدن این فیلمها که همیشه بانگاه شهوت برانگیز همراه است، جایز نیست.سؤال : دیدن فیلمهای ویدئویی که گاهی تصاویر منحرف کنندهای دارند، به قصد نظارت و حذف بخشهای فاسد آنها برای ارائه به دیگران چه حکمی دارد؟جواب: دیدن این فیلمها اگر به منظور اصلاح فیلم و حذف تصاویر فاسد و گمراه کننده آنها باشد اشکال ندارد بشرط اینکه کسى که اقدام به این کار مىکند مصون از افتادن به حرام باشد.سؤال : آیا برای زن و شوهر دیدن فیلمهای ویدئویی جنسی در خانه، جایز است؟ آیا برای فرد مبتلا به قطع نخاع، دیدن این فیلمها به قصد تحریک شهوت و تمکن از نزدیکی با همسرش، جایز است؟جواب: برانگیختن شهوت توسط فیلمهاى ویدئویى جنسى جایز نیست.
آیتالله مکارم شیرازی:
سؤال : نگاه کردن به تصاویر مستهجن در صورتى که هیچ اثر سوئى روى فرد نداشته باشد چه حکمى دارد البته از نظر فقهى مراد است نه از لحاظ اخلاقى؟
جواب: جایز نیست زیرا تصاویر مستهجن منشأ فساد است.
سؤال : آیا دیدن فیلمهای مستهجن برای زن وشوهر اشکال دارد ؟
جواب: جائز نیست و غالبا آثار نامطلوبی در آینده بر زندگی مشترک آنها می گذارد.
سؤال : من یک جوان متاهل هستم. چهار سال است ازدواج کرده ام. به خاطر مشکل عدم میل جنسی و به تبع آن بچه دار نشدن با پزشک صحبت کرده ام، به علت بیماری روده که دارم نمی توانم به راحتی هر دارویی را استفاده کنم.
می خواستم ببینم اگر به عکس و یا فیلم هایی که در آنها، کفار به صورت عریان هستند (در صورتی که یقین داشته باشم برای من مفسدهای ندارد و عکس هم عکس کفار باشد) آیا میتوانم به بدن یا آلت آنها نگاه کنم. پزشک من می گفت اگر این راه از نظر شرعی جایز باشد از راههایی است که به حل مشکل من کمک میکند.
جواب: در صورتیکه به تجویز پزشک حاذق متدین تنها راه درمان باشد به مقدار ضرورت مانعی ندارد.
سؤال : استفاده از نوارهاى تصویرى مبتذل و مستهجن توسّط زن و شوهر، جهت تهییج قوّه شهویّه، بدون این که مفاسد دیگرى بر آن مترتّب گردد چه حکمى دارد؟ آیا کسى که این گونه نوارها را به منظور فوق نگهدارى مىکند، قابل تعزیر است؟
جواب: اشکال دارد و قابل تعزیر است؛ ولى در مرحله اوّل در این گونه موارد در مقام تعزیر باید به اخطارهاى لفظى قناعت کرد.
سؤال : آیا نگاه به فیلم روابط جنسی حرام است؟ و اینکه این حکم از چه آیه یا حدیثی استخراج میشود؟
جواب: آری، نگاه به فیلمهای مبتذل و مفسدهدار حرام است. این کار نوعی اشاعه فحشاء است که در قرآن از آن نهی شده است.
سؤال : تعدادی از دوستان بنده به سایتهای آموزش مسائل جنسی خارجی مراجعه میکنند در این سایتهای خارجی عکس های عمل زناشویی دو فرد غیر هم جنس به صورت برهنه کامل قرار دارد بنده به آن ها میگویم دیدن آنها حرام است ولی برای بنده دلیل میآورند و میگویند در رساله و استفتائات خود اقای مکارمی که از آن تقلید میکنی نوشته است که:
1. دیدن زن نامحرم کافر به طور برهنه مادر زاد حرام نیست.
2. چون شما آن زن یا افراد را نمی شناسی پس حرام نیست.
3. چون برای ما منشا فسادی ندارد یعنی ما بعد از آن کاری نمی کنیم حرام نیست.
4. چون تصاویر آن زنان برهنه کافر را ما به طور غیر مستقیم می بینیم پس باز هم حرام نیست. بنده نیز همین چهار دلیل را در رساله و استفتائات آقای مکارم دیده ام. پیرامون این مطلب توضیح دهید.
جواب: ما در هیچ کجا ننوشتهایم که دیدن زنان برهنه کافر یا عکس آنها جایز است. آنچه نوشتهایم جایز است این است که اگر آنها سربرهنه باشند و منشاء فسادی نباشد نگاه بدون قصد لذت مانعی ندارد. ولی دیدن عکسهای مستهجن قطعا جایز نیست.
آیتالله سیستانی:
پرسش: آیا نگاه کردن به تصویر مبتذل حرام است؟
پاسخ: با شهوت و ترس وقوع در حرام، حرام است و بدون آن هم ـ بنابر احتیاط واجب جایز نیست.
پرسش: آیا نگاه کردن به عکس زنهای مبتذل که خودشان راضی هستند دیگران عکسهای آنها را ببینند و در صورتیکه فرد از خودش مطمئن باشد که در حرام نمیافتد اشکال دارد؟ گناه کبیره است یا صغیره یا مکروه است یا هیچکدام ؟ لطفا اگر حدیث یا آیه ای در این خصوص داریم ذکر بفرمائید ؟
پاسخ: نگاه التذاذی به آن جایز نیست و همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر نگاه غیر التذاذی میباشد چنانچه عکس بدن ریان یا نیمه عریان باشد.
پرسش: حکم شرعی برای تماشای فیلمهایی که دارای قطعات مبتذل میباشد چیست؟
پاسخ: نگاه کردن به شهوت و خوف وقوع در حرام ، حرام است و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر بدون شهوت و خوف وقوع در حرام باشد.
پرسش: حکم دیدن عکس زن خارجی نیمه عریان را بفرمائید ؟
پاسخ: نگاه التذاذی جایز نیست و بدون التذاذ هم بنابر احتیاط جایز نیست .
پرسش: آیا نگاه کردن به نقاشی های مبتذل منظور یادگیری نحوه جماع با همسر و تنوعات در مقاربتهای جنسی برای مردی که ازدواج کرده است و می خواهد تنوعی در جماع با همسرش در زمینه مقاربت جنسی داشته باشد ایراد دارد ؟
پاسخ: اگر بدون شهوت باشد بنابر احتیاط واجب جایز نیست .
پرسش: نگاه کردن به تصویر عورت مرد و زن نامحرم غیر مسلمان چه حکمی دارد اگر احتمال مفسده نرود؟
پاسخ: با شهوت جایز نیست بلکه بدون شهوت هم بنابر احتیاط واجب جایز نیست.
آیتالله سبحانی:
سؤال : آیا نگاه کردن به بدن نامحرم که در فیلمهاى تلویزیون و ماهواره و ... نشان داده مىشود جایز است؟
جواب: نگاه موجب تلذذ و ریبه و نگاهى که خوف فساد در آن هست حرام است.
- دیدن عکس زنان بدون حجاب غیر مسلمان، بدون قصد لذّت در صورتى که نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد. و بنابر احتیاط جاهایى را که مثل ران و شکم معمولاً مى پوشانند به هیچ وجه نگاه نکند.
- نگاه کردن به فیلمهاى مبتذل، که موجب فساد خود انسان یا خانواده اش مى شود، جایز نیست و باید از نگاه کردن به آن خوددارى کرد.
آیتالله بهجت:
سؤال : آیا دیدن فیلم روابط جنسی که بدن زنان هرزه عریان است، جایز است یا خیر؟
جواب: چون موجب تهییج شهوت مىشود، جایز نیست.
سؤال : برخى از حرفه ها هم چون کارگردانى، نقد فیلم، کنترل سایتها و کنترل فیلمهاى وارداتى و... مستلزم دیدن فیلم هاى مستهجن است ـ که مشتمل اعمال خلاف اخلاق است ـ ، در صورتى که خوف ریبه و وقوع در فساد براى چنین کسانى نباشد، دیدن این گونه فیلمها و درآمد حاصل از چنین شغلهایى چه حکمى دارد؟
جواب: از حیث حکم و شرط آن تفاوتى با دیگران ندارند و حرمت درآمد در صورتى است که مزد در قبال کار حرام باشد، نه این که هم زمان با کار عقلایى حلال، نظر به ریبه هم مثلاً بنماید که موجب حرام بودن مزد نمىشود.
سؤال : نظر به بخش هاى مستهجن و وقیح فیلمها براى کسى که آن ها را سانسور و اصلاح مىکند، چه حکمى دارد؟
جواب: سانسور کردن ضرورت نیست، چون مى توانند اصلاً آن را پخش نکنند.
سؤال : دیدن فیلم هاى سکسى در ماه رمضان چه حکمى دارد؟
جواب: مطلقاً حرام است و در ماه رمضان اگر سبب انزال منى شود، افطار به حرام به شمار مىآید.
منبع مقاله : باشگاه خبرنگاران
بحث اوّل: وهابیان و تعمیر قبور اولیاء خدا:
از مسائلى که وهابیان درباره آن حساسیت خاصى دارند مسأله تعمیر قبور و ساختن بنا بر روى قبور پیامبران و اولیاء الهى و صالحان است.
براى نخستین بار این مسأله را ابن تیمیه و شاگرد معروف او ابن القیم عنوان کرد و بر تحریم ساختن بناء و لزوم ویرانى آن، فتوى داده اند:
یجبُ هَدْمُ المشاهِدِ التّى بُنیت على القُبور، و لایُجوزُ ابقاءَهابَعد القدرةِ على هَدُمِها و إبطالُما یومّا و احداً.
ترجمه: ویران کردن بنائى که روى قبور ساخته شده است، واجب است و سپس از قدرت بر ویران کردن آن، ابقاءاش بهمان صورت حتى یک روز هم جائز نیست.
در سال 1344 هجرى قمرى که سعودیها بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلط پیدا کردند، به فکر افتادند که براى تخریب مشاهر بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسکى بدست آوردند و با گرفتن فتوا از علماء مدینه، راه تخریب آنرا هموار کنند، از این جهت قاضى القضات نجد سلیمان بن بلیهد را روانه مدینه کردند که وى مسائل مورد نظر آنان را از علماء آنجا استفتاء کند، از این جهت او سؤالها را به گونه اى طرح کرد که پاسخ آنها مطابق با نظریه وهابیان در خود سؤال گنجانیده شده بود، قسمتها از سؤالها به شرح ذیل است:
سؤال:
علماء مدینه منوره که خدا فهم و دانش آنان را زیاد کند درباره ساختن بناء بر قبور، و مسجد قرار دادن آن چه مى گویند، آیا جائز است یا نه و اگر جائز نیست و به شدّت در اسلام ممنوع مى باشد، آیا تخریب و ویران کردن و جلوگیرى از گزاردن نماز در کنار آن لازم و واجب است یا نه
اگر در یک زمین وقفى مانند بقیع که قبه و ساختمان بر روى قبور مانع از استفاده از قسمتهائى است که روى آن قرار گرفته است. آیا این کار غصب قسمتى از وقف نیست که هر چه زودتر باید رفع گردد و تا ظلمى که بر مستحق شده است از بین برود.
علماء مدینه در محیط پر از ارعاب و تهدید به سؤال شیخ چنین پاسخ گفتند:
بناء بر قبور بطور اتفاِ ممنوع است. به گواهى احادیثى که بر ممنوعیت آن دلالت مى کنند بدین جهت گروهى بر تخریب و ویران کردن آن فتوى داده اند و در این مطلب به حدیثى که ابى الهیاج از على نقل کرده است استناد جویند که به او فرمود: من تو را بر کارى مبعوث مى کنم که رسول خدا مرا براى آن برانگیخت، هیچ تصویرى را نمى بینى مگر اینکه آنرا محو کن و قبرى را مشاهده نمى کنى مگر اینکه آنرا مساوى و برابر بنما.
بطور خلاصه مى توان گفت وهابیان درباره تعمیر قبور غالباً به دو دلیل تکیه کرده اند :
1ـ اتفاِ علماء اسلام بر تحریم آن.
2ـ حدیث ابى الهیاج از امیرالمؤمنان على (ع).
تحلیل دلیل وهابیان:
براى بررسى دقیق دلیل وهابیان، آنرا با قرآن محک مى زنیم و سپس اجماع علماء و سیره مسلمین و حدیث ابى الهیاج را مورد بررسى قرار مى دهیم.
الف) نظریه قرآن درباره تعمیر قبور
آیه اى که بطور خاص در این موضوع وارد شده باشد وجود ندارد امّا از کلیات بعضى آیات مى توان حکم مسئله را به دست آورد.
"وَ من یُعّظِم شمائِرَ اللهِ فانّها مِن تَقْوَى القُلوب.
هر کس شمائر الهى را تنظیم و بزرگ شمرد به درستى آن نشانه تقوى دلهاست.
مقصود از شمائر خدا چیست
شمائر جمع شمیر، و به معناى علامت و نشانه است و مقصود از آن در این آیه نشانه هاى دین خداست.
لذا هر آنچه که شمار و نشانه دین الهى است بزرگداشت آن مایه تقواست و مسلماً انبیاء و اولیا الهى از بزرگترین نشانه هاى دین خدا هستند زیرا وسیله ابلاغ دین و گسترش آن در بین مردم بوده اند و یکى از طرِ بزرگداشت آنها حفظ آثار و قبور آنهاست.
ب) سیره مسلمین و اجماع ادعا شده در مورد تعمیر قبور:
پیامبرانى که در شبه جزیره مدفون شده داراى بارگاه و قبه بودند و در حال حاضر قسمتى از آن به همان شکل قبلى باقى است.
در خود مکه قبر اسماعیل و مادرش هاجر در حجر قرار گرفته است و قبور ابراهیم خلیل، اسحاِ و یعقوب و یوسف همگى در فلسطین اشغالى است و داراى بنا هستند و مسلمانان در طول تاریخ دستور تخریب اینها را نداده اند و اگر واقعاً تعمیر قبور از نظر اسلام و مسلمانان حرام بود باید مسلمانان اقدام به تخریب آن مى کردند و حال آنکه نه تنها تخریب نکردند بلکه تجدید بنا نیز کرده اند و این داّل بر بطلان دلیل وهابیان است زیرا اگر این سیره مقبول نبود باید توسط پیامبر و ائمه و... مورد اعتراض قرارى گرفت و عدم اعتراض به آن نشانه جواز تعمیر قبور است.
بعلاوه چگونه مى توان ساختن بناء بر قبور را حرام دانست در حالیکه مسلمانان پیامبر گرامى را در اطاقى که عایشه در آن زندگى مى کرد دفن کردند و ابوبکر و عمر نیز در کنار حضرت دفن شدند و در زمانهاى مختلف بر آن عمارتها مى ساختند.
حال با این سیره قطعى وهابیان چگونه ادعاى اتفاِ علماء اسلام بر تحریم قبور را دارند.
ج) بررسى حدیث ابى الهیاج
براى بررسى حدیث ابتداء آن را نقل مى کنیم
"حَدّثنا یحیى بن یحیى و ابوبکر ابى شَیبه و زُهبُر بنُ حرب .
قال: یحیى اَخبرنا و قالَ الاخران، حدّثنا وکیعٌ عن سفیان
عن حبیب بن اُبّى ثابت عن اَبى وائل عن ابى الّهیاج الاسرى.
قال لى على بن ابى طالب اَلا اَبْعَثُک على ما بَعَثنى علیه
رسولُ الله (ص) أن لاتَدَعَ تِمْثا لاً الاّ طَمستَه و لاقبراً
مُشْرِفاً الاّ سَوّیته.
مؤلف صحیح مسلم از سه نفر به نامهاى یحیى و ابوبکر و زهیر نقل مى کند که وکیع از سفیان از حبیب از ابى وائل از ابى الهیاج نقل مى کنند که على به ابى الهیاج گفت ترا به سوى کارى بر انگیزم که پیامبر خدا مرا بر آن برانگیخت تصویرى را ترک مکن مگر اینکه آن را محو کنى و نه قبر بلندى را مگر این که آن را مساوى و برابر نسازى.
بعد از نقل حدیث آن را از نظر سند و دلالت مورد بررسى قرار مى دهیم:
1) سند حدیث
در سند حدیث افرادى نظیر وکیع، سفیان الثورى، حبیب بن ابى ثابت وجود دارد.
حافظ ابن حجر عقلانى در کتاب تهذیب التهذیب این افراد را مورد انتقاد قرار داده است.
از امام احمد حنبل درباره وکیع نقل مى کند
"انه اخطاء فى خمص ماةِ حدیث.
درباره سفیان ثورى از ابن مبارک نقل مى کند.
"حَدَثَ سفیانُ بحدیث فجئُته و هو یُدِلّسه فلما رانى استحیى.
سفیان حدیث مى گفت ناگهان من رسیدم دیدم که در حدیث تدلیس مى کند وقتى مرا دید خجالت کشید.
درباره حبیب ابن ابى ثابت از ابى حبان نقل مى کند که:
کان مُدّلسنا
درباره ابى وائل مى گویند: وى از نواصب و از منحرفان از امام امیر مؤمنان على (ع) بود.
باتوجه به مطالب فوِ در صحت حدیث شک و تردید وجود دارد.
2) دلالت حدیث:
دلالت حدیث نیز مانند سند حدیث مخدوش مى باشد زیرا محل استشهاد در حدیث جمله "و لاقبراً تشرفا الاّ سویته" است.
دو لفظ نیاز بدقت دارد:
الف) مُشْرفاً
ب) سویته
الف) لفظ "مشرف" در لغت به معنى عالى و بلند آمده
"المُشرف من الاماکن المالى و المُطَلّ على غیره"
مشرف، مکان بلند و مسلط بر دیگرى است.
صاحب قاموس مى فرماید:
"الشَرَف محرکة: المُلّو و مِنَ البیر سَنامُه.
شرف با حرکت راء: بلند و از شتر به قسمت کوهان آن مى گویند.
در نتیجه لفظ مشرف به معنى مطلق بلندى و بالاخص آن بلندى که به شکل کوهان شتر باشد گفته مى شود.
ب) لفظ "سویته" در لغت، مساوى قرار دادن و برابر کردن و کج و معوج را راست کردن است.
با عنایت به توضیح فوِ در حدیث دو احتمال وجود دارد.
1) حضرت به ابى الهیاج دستور داد که قبرهاى بلند را ویران کند و آنرا با زمین یکسان سازد.
این احتمال همان نظرى است که وهابیان بدان تمسک شده اند که از جهاتى مردود است.
اولاً: لفظ سویته به معنى ویران کردن نیامده است و الاّ باید در حدیث امام مى فرمود:
"و لاقبراً مشرفا الا سویته بالارض".
یعنى آنرا با زمین یکسان نمائى.
در صورتیکه امام چنین لفظى در حدیث نفرمودند.
ثانیاً: اگر مقصود همان چیزى باشد که وهابیان ادعا کرده اند چرا احدى از علماء اسلام بدان فتوى نداده است!
دلیل این امر روشن است زیرا برابرى قبر با زمین برخلاف سنت اسلامى است، و سنت اسلامى این است که قبر مقدارى بلندتر از زمین باشد لذا تمام فقهاى اسلام بر استجاب بلندى قبر از زمین به مقدار یک وجب فتوا داده اند.
"و ینوُبُ ارتفاعُ التراب فَوَِْ القبر بقدر شبر.
مستحب است که خاک قبر، به اندازه یک وجب از زمین بلندتر باشد.
2) مقصود از این که قبر را مساوى کن این است که روى قبر را صاف و هم سطح و یکنواخت ساز. در برابر قبرهائى که بصورت پشت ماهى و کوهان شتر ساخته مى شوند.
در این صورت حدیث ناظر به این است که باید روى قبر صاف و مساوى باشد، نه به صورت پشت ماهى و کوهان شتر که در میان برخى از اهل تسنن مرسوم است و از چهار امام معروف اهل تسنن جز شافعى همگى به استجاب آن فتوى داده اند.
مؤید این نظر در بین کتب اهل سنت صحیح مسلم است که حدیث را تحت عنوان باب الامر بستویه القبر آورده و اگر مقصود این بود که قبرهاى باب الامر بتخریب القبور و هوئها.
بعلاوه اگر مقصود از سفارش این بود که قبه ها و ابنیه اى که روى قبرها قرار دارد ویران کند. چرا على (ع) قبه هاى موجود در زمان حکومت خود را که بر روى قبور پیامبران الهى بود، ویران نکرد.
بر فرض که امام به ابى الهیاج دستور داده است که تمام قبرهاى بلند را با زمین یکسان کند این دستور هرگز بر لزوم تخریب بناء و ساختمانى که روى قبرها قرار دارد. دلالت ندارد
زیرا امام فرمود:
"و لا قبراً الاّ سویته"
و نفرمود "و لابناء و لاقُبه الاّ سویتها"
در حالیکه سخن ما درباره خود قبر نیست بلکه بحث درباره بناها و ساختمانى است که روى قبر انجام گرفته است.
مبحث دوّم: وهابیان و زیارت قبور:
در بین فرِ اسلامى گروه وهابى اصل زیارت قبور را حرام نمى دانند ولى سفر براى زیارت قبور اولیاء را حرام و ممنوع اعلام کرده اند امّا علماء اسلام به پیروى از آیات قرآن و احادیث مختلف زیارت قبور را تجویز کرده اند.
براى بررسى این بحث را در آئینه قرآن و احادیث مى نگریم.
1) قرآن:
"وَ لاتُصَل على اَحَد مِنُهم ماتَ اَبَداً و لاتَقُم على قَبْرِه اِنّهُم کَفِرُوا باللهِ وَ رَسُولِهِ و ماتُوا وَهُمْ فاسِقُونَ.
براى کسى از آنان(منافقان)اگر بمیرد هیچ گاه نماز نگزار و بر قبر آنان براى طلب مغفرت نایست آنان به خدا و پیامبر او کفر ورزیده ودر حالیکه فاسق و بدکارندمرده اند.
آیه مى فرماید درباره منافقین نماز نگزار و طلب مغفرت نکن، مفهوم آیه آنست که درباره غیر منافق اشکال ندارد.
2) حدیث:
رسول گرامى فرمود: زُورُا القبورَ فإنّها تُذَکِّرُکم الاخرةَ.
قبرها را زیارت کنید زیرا زیارت آنها، یادآورى آخرت مى گرد.
خلاصه اینکه از قرآن و حدیث اصل جواز زیارت قبور بدست مى آید و بعلاوه از احادیث فراوان مى توان حکم به فضیلت زیارت قبور داد از جمله در مورد رسول خدا (ص) وارد شده است:
"زارالنبى قبَ اُمهِ فَبَکى و أبکى مَنِ حَوْلَه... إستاذنتُ ربىّ فى اَنْ ازُورَ قَبرها فاَذِنَ فَزوروُا القبور فإنها تُذکّرُکم الموتَ.
پیامبر قبر مادر خود را زیارت کرد و در کنار قبر او گریست و کسانى را که دور او بودند گریاند، و فرمود: از خدایم اجازه گرفته ام که قبر مادرم را زیارت کنم، شما نیز قبرها را زیارت کنید زیرا زیارت آنها مایه یادآورى خداست.
دلائل وهابیان بر تحریم سفر براى زیارت قبور:
دلیل مهمى که بر تحریم سفر براى زیارت قبور اقامه کرده اند حدیثى است که در صحاح نقل شده است.
راوى حدیث ابوهریره است که مى گوید پیامبر فرمود:
"لاتُسَّثدُ الرحالُ الاّ إلى خلاثَهِ مساجدَ مَسجدى هذا وَمَسجُدِالحرام و مسجدِالاقصى".
بار سفر بسته نمى شود مگر براى سه مسجد، مسجد خودم، مسجدالحرام و مسجدالاقصى.
لفظ "الاّ" در این حدیث استثناء است و نیاز به مستثنى منه دارد لذا تقدیر انگونه مى شود: "لامُتشَدُ الرحال الى مسجد منَ المساجد الاّ ثلاثةِ مساجدَ.
لذا مفاد حدیث این مى شود که به هیچ مسجدى از مساجد بار سفر بسته نمى شود مگر به انى سه مسجد، نه اینکه بار سفر بسته شده براى هیچ مکانى ولو مسجد بنا شد جائز نیست.
در نتیجه هرگاه کسى براى زیارت پیامبران و اماملان و انسانهاى صالح، بار سفر ببندد و هرگز مشمول نهى حدیث نخواهد بود. زیرا موضوع بحث، عزم سفر براى مساجد است و از میان تمام مساجد، این سه مسجد استثناء شده است. اما عزم سفر، براى زیارت مشاهر که از موضوع بحث بیرون است، داخل شهى نمى باشد.
بعلاوه این حدیث با صریح قرآن و سیره پیامبر مخالف است زیرا قرآن مى فرماید:
فَلَو لانَضَرَ مِنْ کُلِّ فِرقةِ منهم طائفهٌ رلیَتَفقَّهُوافِى الدّینَ وَ لیُنْذِرُوا قَوْمُهم إذا رَجَعُوا الیهم ولَعَلَّمُ یَحْذَرُون.
چرا از هر قبیله اى گروهى کوچ نمى کنند که دین را بیاموزند و قبیله خود را پس از بازگشت بترسانند شایدم نان بترسند.
این آیه کوچ کردن براى آموزش دین را جائز مى داند بلکه بدان تشویق و ترغیب مى نماید و مخالف مدعاى وهابیان است.
همچنین سیره پیامبر گواه برآنست که در هرشنبه پیاده و سواره براى زیارت مسجد قبا مى آمدند و فرزند عمر نیز چنین کرد.
مبحث سوّم: وهابیان و توسّل به اولیاء الهى:
از روزى که شریعت اسلام بوسیله پیامبر ابلاغ شد توسل به عزیزان درگاه الهى از جمله مسائلى است که بیان مسلمانان جهان رواج کامل دارد.
در این بین تنها بوسیله ابن تیمیه توسّل به اولیاء الهى مورد انکار قرار گرفت و سپس از دو قرن محمد بن عبدالوهاب راه او را پیمود و جریان انکار را تشدید کرد و آنرا نامشروع و بدعت دانست.
براى بررسى این مبحث شایسته است که آنرا در احادیث و سیره مسلمانان جستجو کنیم تا هرگونه شبهه اى دفع شود.
قبل از هر چیز باید دانست که توسل دو صورت دارد:
1) توسل به ذات اولیاء الهى
اللّهُم اِنى اَتَوسلُ الیک بِنبیّک مُحَمد (ص) أن تَقْضِىَ حاجَتى.
بارالها من به پیامبرت محمد (ص) توسل مى جویم که حاجت مرا روا فرما.
2) توسل به مقام و قرب و نزدیکى آنها بدرگاه الهى مثل اینکه گفته شود:
اللّهم اِنّى اتوسَلُ الک بجاه مُحَمد (ص) و مرتبه و حقه ان تقضى حاجتى.
بارالها مقام و احترام محمد (ص) را که در نزد تو دارند وسیله اداى حاجتم قرار مى دهم.
به نظر وهابى ها هر دو نوع توسل ممنوع و حرام است و با بررسى احادیث و سیره مسلمین درخواهیم یافت که این نظریه درست نیست.
احادیث: براى نمونه یک حدیث را ذکر مى کنیم:
حدیث عثمان بن حنیف:
انّ رجلاً ضریرّا الى النبى (ص) فقال اُدعُ اللهَ أنَ یُعافِینَى فقالُ اِنْ یشئْتَ دَعَوْتُ و اِنْ یِشئتَ صَبَرتُ و هُو خیرٌ قال فَادْعُه فَاَمَره أنْ یَتوضا فَیُحِسنَ وُضؤه ویُصَلّى رَکْعَتینَ وَ یَدْعُو بِهذا الدُعاء: اللّهمِ إنّى أشألک، و اَتَوجّه إلیک بنبِّیِک مُحمد نبىّ الرحَمة یا محمدُ إنّى اَتِوجّه یک الى ربّى فى حاجتى.
لِتَقْضِى، أللّهم سُفّعه فّى، قالُ ابن حنیف فوالله ماقَفَرْقنا و قال بنا الحدیثُ حتّى دَخَلَ علینا کان لم یکُن به ضُر.
معنا: مرد نابینائى حضور پیامبر رسید و گفت از خداوند بخواه، به من عافیت بخشد، پیامبر فرمود:
اگر مایل هستى دعا کنم و اگر مایل هستى صبر کن که بهتر است مرد نابینا گفت دعا بفرمائید:
پیامبر به او دستور داد وضو بگیرد و در وضوى خود دقت کند و دو رکعت نماز بگذارد و این چنین دعا کند.
پروردگارا من از تو درخواست مى کنم وسیله پیامبرت محمد پیامبر تو به خدایم متوجه مى شوم تا خدا حاجتم را برآورده بفرماید پروردگارا شفاعت او را درباره من بپذیر...
در مورد این حدیث از نظر سند و دلالت باید بحث شود.
اما سند حدیث:
در اتقان و صحت سند حدیث سخنى نیست و پیشواى وهابیان ابن تیمیه نیز سند را صحیح خوانده و گفته است که مقصود از ابوجعفر که در سند حدیث است همان ابوجعفر خطمى است که ثقه است.
رفاعى نویسنده معاصر وهابى درباره این حدیث مى گوید:
شکى نیست که این حدیث صحیح و مشهور است.
در نتیجه در سند حدیث جاى بحث و مناقشه نیست.
دلالت حدیث:
از مضمون حدیث بدست مى آید که پیامبر به فرد نابینا تعلیم داد که پیامبر رحمت را وسیله خود قرار دهد و به او توسل بجوید و از خدا بخواهد که حاجتش را برآورده سازد.
به عبارت واضح تر نابینا از خدا بوسیله نبى درخواست برآورده شدن حاجتش را نمود نه اینکه دعا و نبى را وسیله قرار دهد و اگر کسى این ادعا را کند لازمه اش در تقدیر گرفتن لفظ دعا است که عدم تقدیر اولى و صحیح است.
ولذا تلاش این گروه در توجیه حدیث و تقدیر لفظ دعا درست نیست و این مطلب که نابینا به خود نبى (ص) توسل جسته است از فقرهاى مختلف حدیث بدست مى آید از جمله
1ـ اللهّم إنى اَسْألُکَ وَاَتَوَجَه الیک بنبیک
بارالها از تو درخواست مى کنم و به تو روى مى آورم بوسیله پیامبرت .
در این فقره از حدیث نابینا بوسیله خود پیامبر خدا (بنبیک) به خداوند روى مى آور.
2) محّمد نبى الرحمه.
در حدیث لفظ نبیک را با جمله محمد نبى الرحمه توصیف مى کند تا دقیقاً منظور روشن گردد.
3) یا محمد انى اتوجه بک الى ربى.
لفظ "بک" مى رساند که حضرت محمد (ص) را وجهه دعاء خود قرار داده نه دعاى او را.
در مجموع تقدیر گرفتن لفظ دعاء در تمام فقرات و ردّ کردن توسلّ به خود پیامبر توسط رفاعى نویسنده معاصر وهابیت صحیح نیست.
شیخ منصور على ناصف از علماء بزرگ قرن حاضر مصر و مؤلف "التّاجُ لِلُا صُولِ فى احادیثِ الرسول پیرامون حدیث مطالبى دارد.
وى پس از نقل حدیث و تصدیق صحت آن از طریق قرمؤى و ابن ساجه مى نویسد:
"این نصوصِ صحیح ما را به صحت توسل به صالحان رهبرى مى کند و نشان مى دهد که نه تنها توسل جائز است بلکه مستحب و خواسته شده است.
ما در کتاب نیت، داستان توسل گروهى را که در غار محبوس شده بودند به اعمال صالح خود نقل کردیم، هرگاه توسل به عمل صالح صحیح و پا برجا شد، توسل به صالحان که مبدأ و مصور اعمال صالح مى باشند به نحو شایسته صحیح تر خواهد بود.
انصاف و پیروى از حق بهتر از پیروى از مذهبى است که انسان انتخاب کرده است و بازگشت به حق فضیلت است.
سیره مسلمین در مسأله توسلّ:
سیره مسلمین در زمان پیامبر و پس از او پیوسته بر توسلّ به ذات اولیاء الهى و مقام و منزلت آنها جارى بوده است و در این مورد مى توان به احادیث معتبره رجوع کرد. از جمله این احادیث توسلّ عمر به عباس عموى پیامبر است.
حدیث از این قرار است:
"در سال و ماده وقتى قحطى به اوج خود رسید، محمد وسیله عباس طلب باران کرد، خداوند بوسیله او آنان را سیراب کرد. و زمین ها سرسبز گردید. پس عمر روبه مردم کرد و گفت:
به خدا سوگند عباس وسیله ما است بسوى خدا و مقامى نزد خدا دارد و...
صحیح نجارى اصل مطلب را به گونه اى دیگر نقل کرده است.
"عمر بن الخطاب در مواقع قحطى به عباس بن عبدالمطلب متوسل مى گرددد و مى گفت: پروردگارا ما در گذشته به پیامبرت متوسلّ مى شدیم، و رحمت خود را مى فرستادى اکنون به عموى پیامبرت متوسلّ مى شویم، رحمت خود را بفرست، در این هنگام باران ریزش کرد و همگى سیراب شدند.
در مجموع باتمسک به احادیث و سیره مسلمین بطلان نظر وهابیان در این مورد نیز مشخص شد.
مبحث چهارم: وهابیان و تبرکّ و استشفاء به آثار اولیاء
وهابیان تبرک به آثار اولیاء را شرک مى دانند و کسى که محراب و منبر و ضریح پیامبر را ببوسد مشرک مى خوانند گرچه در آن عمل هیچگونه الوهیتى نباشد بلکه عشق به پیامبر سبب این اعمال شده باشد.
براى بررسى بطلان این عقیده در قرآن و احادیث و سیره مسلمین سیرى خواهیم داشت.
1ـ قرآن کریم
"اذهبوا بقیصى هذا فالقوه على وجه ابى یات بصیراً.
یوسف مى گوید: پیراهن مرا ببوید و بر صورت پدرم بیفکنید تا او بینائى خود را باز یابد.
یعقوب نیز پیراهن یوسف را بر دیدگان خود افکند و بینائى اش را بدست آورد لذا قرآن مى فرماید:
فلما ان جاء البشیر القاه على وجهه فارتو بصیراً.
با این آیات روش و عمل یعقوب که از پیامبران الهى است آیا تبرکّ و استشفاء به آثار اولیاء شرک است!
2ـ احادیث
بررسى زندگانى پیامبر بروشنى گواه بر این مطلب است که یاران آن حضرت در تبرکّ جستن به آب وضوى پیامبر از یکدیگر سبقت مى گرفتند.
در این مورد احادیث موجود در دو منبع مهم اهل سنت را مورد بررسى قرار مى دهیم:
الف) نجارى در جریان صلح حدیبیه مى نویسد:
هرگاه پیامبر وضو مى گرفت، یاران او براى ربودن قطرات آب وضوء آن حضرت بر یکدیگر سبقت مى گرفتند.
همچنین نجارى درباره صفات پیامبر از وهب بن عبدالله نقل کرده است که مردم دستهاى پیامبر را به صورت خویش مى کشیدند وى نیز دست آن حضرت را گرفته و به صورت خود کشیدم و دست او خوشبوتر از مشک بود.
ب) مسلم در کتاب خود در این مورد مى گوید:
پیامبر سر خود را مى تراشید و یاران او در اطراف او بودند و هر تارى از موى او در دست یکى از آنان بود.
3ـ سیره مسلمین
ذکر خلاصه اى از سیره مسلمین در این مورد بطلان نظر وهابیان را به اثبات خواهد رساند.
الف) دخت گرامى پیامبر پس از درگذشت و دفن پیامبر گرامى، در کنار قبر وى ایستاد و مقدارى از خاک قبر را برداشت و به صورت گذاشت و گره کرد و دو شعر را سرود.
"ماذا عَلَى من شَمَّ تُرْبَةَ احمدَا***اُن لایَشُمَ مَدى الزمانِ غَوالیاً
چه مى شود بر آن کسى که خاک قبر احمد را ببوید، دیگر تا زنده است مشکهاى گران قیمت را ببوید.
"مُبْعتَ عَلَىّ مَصائب لوانها***مُّبعت على الایام میژن لیالیا
مصیبت هائى بر من وارد شد که اگر بروزهاى روشن وارد مى شد به شب تار تبدیل مى شدند.
ب) امیر مؤمنان على (ع) مى گوید:
سه روز از دفن پیامبر گذشته بود که عرب بیابانى آمد و خود را بر قبر پیامبر افکند و خاک قبر او را بر سر خود پاشید و شروع به سخن گفتن با پیامبر کرد و گفت اى پیامبر خدا سخن گفتى ما نیز شنیدیم، حقائق را از خداوند گرفتى ما نیز از تو گرفتیم از جمله چیزهائى که خداوند بر تو نازل کرده است این اتس:
وَلَو انّهم إذ ظَلَمو انفُسَهمُ.
من نیز بر خویشتن ستم کرده ام براى من از خدا طلب آمرزش بفرما ناگهان ندائى شنید که گناهان تو بخشیده شد.
نکته مهم: این همه نقلهائى که در مورد تبرک و استشفاء به آثار اولیاء در کتب تاریخى آمده است هیچگاه نمى تواند دروغ و بى اساس باشند.
و بر فرض بى پایگى و دروغ این نقلها، باز هر مقصود ما گواهى مى دهند زیرا اگر چنین کارهائى شرک و بدعت و یا نامشروع و حرام به شمار مى رفت هرگز دروغ پردازان آنها را به شخصیت هاى اسلامى نسبت نمى دادند زیرا افراد دروغگو در زمینه هائى دروغ پردازى مى کنند که مورد پذیرش جامه باشد تا مردم سخن آنها را بپذیرند و هرگز اینگونه کارها را به صالحان نسبت نمى دهند. زیرا در این صورت با مقاومت و عدم پذیرش مردم روبرو مى شوند.
منبع:درگاه پاسخگویی به مسایل دینی
/خ
چرا وهابیت؟
نویسنده: نزار حیدر
در تمامی کشور های اسلامی، نشانه های خاصّی برای قبور رؤسا و رهبران و متفکّرین و هنرمندان! و پادشاهان! وجود دارد که هیچ کس آنها را خراب نکرده و به حرام بودنشان فتوا نداده، بسیاری از آنها تبدیل به مزار شده و رهبران کشورها برای تقدیر از زحماتشان در تمام زمینه ها آنها را زیارت می کنند...
چرا دشمن حقیقی را فراموش کرده اید؟ آنان شما را از جنگ با وهابیت و رسوا کردن فکر منحرف و روش های خرابکارانه شان که هیچ ارتباطی با دین ندارد، باز داشته اند؟ بعضی می پرسند چرا بیهوده تلاش و وقت خود را برای حمله به وهابیت و خاندان حاکم بر جزیره العرب (که آنها را پناه داده اند)، مانند آل سعود صرف می کنید. در حالی که همین (آل سعود) پیوسته با نفت و دلار و امکانات تبلیغاتی گمراه کننده از آنان حمایت می کنند، و بدین گونه آنان را علیه دین و جان و آبروی مسلمانان قدرت داده اند و زمینه را برای آنان فراهم کرده اند، و دستشان را باز گذاشتند تا امنیت حرمین شریفین را به بازی بگیرند. تا جایی که مدارس و دانشگاه هایشان تبدیل به ماشین های جعل حدیث، برای کسانی که با احادیث دروغین و گمراه کننده مغزهایشان را شستشو می دهند، گردیده است!
دیگری می پرسد، آیا اعمال این تروریست های منکر دین در عراق، که با هم دستی نوچه های نظام صدام معدوم صورت می گیرد، چرا فقط و فقط عکس العملی بر اشغال عراق است؟ و اگر سرزمین دجله و فرات اشغال نمی شد، وهابیون برای قتل فی سبیل الله و برای رضایت خدای متعال و به طمع ورود به بهشت به آنجا نمی آمدند؟! و ...
با صرف نظر از نیات سوال کنندگان، حق هر انسانی است که ذهنش را به چنین سوالاتی مشغول کند، مخصوصاً با وجود حجم وسیع تبلیغات و کارهای حقوقی و سیاسی که عراقی ها و دیگران در سرزمین های اجنبی بر ضدّ وهابیت و دایه هایشان که آل سعودند، انجام داده اند.
برای بیان حقیقتی که وقایع گذشته و آینده از آن سخن می گویند، می گویم که وهایبت خطر بزرگ عراق و بلکه اسلام و مسلمین و به طور کلّی بشریت است و آل سعود شریک عملی و حقیقی آنهاست، بلکه این دو، دو روی یک سکه اند که یکی از دیگری جدا نیست.
وهابیت با تمام ادیان آسمانی و مذاهب اسلامی تناقض دارد. وهابیت افکار خود را از تمام دوره های تاریخی وام گرفته و در آن، تمام بدی های تاریخ بشری گنجانده شده است و برای همین، هر کسی که به عقائد منحرف گمراه آنان معتقد نباشد، را کافر می دانند و خون و مال و آبروی او را مباح می شمارند.
ثانیا وهابیت خطرناکترین مصادیق "وعاظ السلاطین" را زیر پرچم دارد که هیچ گاه مثل آنان را ندیده بودیم. فتوا های آنان متناقض با هم است، گاهی به هنگام ضرورت در چهره فقیه ظاهر می شوند و در چهره رهبر به هنگام نیاز به قدرت، آن طاغوت معدوم (صدّام حسین) در نظر آنان کافری است که توبه او هرگز قبول نمی شود و دیگر بار، (صدّام حسین) شهیدی است که بی حساب وارد بهشت می شود (ر.ک فتاوای بن باز) همچنین گاهی لباس غربیان از نظر ایشان حرام است و بر مسلمان واجب است که آنرا نپوشد و خود را شبیه آنان نکند و زمانی دیگر اگر ولی امر مسلمین (پادشاه عربستان) مصلحت بداند، پوشیدن صلیبشان حلال می شود! (ر.ک فتاوی بن باز با صدا و تصویر وی در سایت یو توب در پاورقی همین مقاله).
سوم: اینکه وهابیت هیچ گونه حق حیاتی برای مخالفان خود قائل نیستند و خود را ولی کلّ دنیا می دانند. هر طور که بخواهند فتوا می دهند و فتواهای آنها هم، همه حق است و درست، و غیر آن، بدعت و گمراهی و کفر است که سبب ورود در آتش می شود. وهابیان در هر جایی که وارد می شوند، محاکمی برای تفتیش عقائد و افکار درست می کنند، حتی در بلاد غیر اسلامی مانند اروپا و آمریکا و کانادا و استرالیا که مسلمانان برای فرار از قلع و قمع فکری و مذهبی و سیاسی قدرت های حاکم یا علمای شرور و یا متعصبین و جاهلان وهابی، به آنجاها پناه برده اند.
برای مثال در آمریکا مساجد و مدارس و مؤسساتی است که وهابیان اداره می کنند و عربستان سعودی هزینه آنها را پرداخت می کند. در این اماکن جز نوع خاصی از مردمان از نظر لباس و شکل و اندام رفت و آمد نمی کنند، اگر به تصادف فردی غیر ازخودشان از روی خطا یا نادانی وارد آن مکانها شود، صفات کفر و شرک و بی دینی نثارش می کنند، آنها منکران کافری هستند که هیچ حقی برای کسی قائل نیستند، نه در قول، و نه در فعل، و نه در عمل.
چهارم: وهابیت با فتواهایشان در مورد تخریب قبور، از تمامی مسلمانان با این عمل شنیع متمایز شده اند. مسلمانان در هر نقطه ای از زمین قبر امامی ، یا مسجد و گنبدی ساخته اند و بر آنها ضریح بنا نموده اند و کسی متعرّض آنان نشده و هرگز از امام و رهبری فتوای تخریب قبور را نشنیده اند; بر روی قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و دو خلیفه اول و دوم در مدینه منوره گنبد سبزی ساختند که تا به امروز با شکوه و جلال سر به آسمان کشیده، در قاهره بر مرقد های شریف اهل بیت و صحابه جلیل پیامبر هم گنبد و بارگاه ساختند و در شام هنوز هم قبر پیامبر خدا (یحیی بن زکریا علیه السلام) در وسط مسجد اموی وجود دارد که مومنان از هر سو به زیارتش می آیند، در کنار سایر آرامگاههایی چون صحابی جلیل القدر حجر بن عدی که معاویه بن ابی سفیان او را کشت، و یا قبر جعفر طیار، و نیز مسجد تاج محل در هند که قصه اش معروف است... پس چرا فقط وهابیان با حمایت و تایید آل سعود متعرّض قبور اهل بیت در بقیع و عراق می شوند، چنان که در قرن گذشته و بخصوص در دو سال گذشته این وقایع چندین بار تکرار شده است...
در تمامی کشور های اسلامی، نشانه های خاصّی برای قبور رؤسا و رهبران و متفکّرین و هنرمندان! و پادشاهان! وجود دارد که هیچ کس آنها را خراب نکرده و به حرام بودنشان فتوا نداده، بسیاری از آنها تبدیل به مزار شده و رهبران کشورها برای تقدیر از زحماتشان در تمام زمینه ها آنها را زیارت می کنند...
مهم تر از این فقهای مسلمین و حاکمانشان در طول تاریخ حتی به نشانه های غیر مسلمانان مثلاً بودا در افغانستان نیز متعرّض نشده اند، و علیرغم اینکه اسلام از قرون دور در این سرزمین وارد شده و حکومت کرده، ولی این مجسمه هرگز مورد تعرّض واقع نشد و هیچ یک از فقها و علما به وجوب نابود کردن و محو آثار آن فتوا نداده، تا اینکه طالبان آمدند که بر اساس عقیده منحرفشان (که ریشه در وهابیت دارد) و با اموال خاندان آل سعود ساخته شده و حمایت می شود، گردن افغان های بی گناه را زدند و به این اثر تاریخی و مقدّس نزد طرفدارانش تجاوز نمودند. بعضی می گویند شاید آنچه که وهابیت انجام می دهند صحیح و شرعی باشد و اینکه دیگر مسلمانان کار های آنان را نکرده اند، دلیل درست نبودن اعمال وهابیت نیست، مگر قرآن نگفته که (بل أکثرهم للحقّ کارهون)؟
در جواب می گوییم:
اول اینکه آیا وهابیان با حدیث صحیح بخاری که بیشتر فرق اسلامی آن را روایت می کنند موافق نیستند که از پیامبر نقل می کند که فرمود: "لا تجتمع امتی على ضلال، او باطل"؟ امت من هیچ ضلالت و باطلی را قبول نمی کنند. یعنی مسلمانان از یک طرف بر باطل، (آنگاه که گنبد و مناره بر قبور بسازند) یا آن گاه که مثلاً متعرّض مجسمه بودا در افغانستان شوند، موافقت نمی کند. پس بر این اساس وهابیت بر اجماع امّت، با فتواهای ننگین شان خروج کرده اند.
دوم: در تاریخ اسلام فقها و علما و مراجع دینی از مذاهب و مکاتب فکری مختلف داشته ایم که هرگز فتوا هایی مانند فتاوی وهابیان صادر نکرده اند، پس آیا معقول است که بگوییم همه آنها گمراه بوده اند و فقط فقهای وهابی بر حقّند؟
سوم: اگر در مقام جدل بگوییم که فتواهای وهابیان درست است، آیا آنها حق دارند اعتقادات خودشان را بر بقیه مسلمانان تحمیل کنند؟ و آیا حق دارند به خاطر اجرای احکام خدای عزّ و جلّ ، دست به کشتار جمعی و تخریب و انفجار بزنند و خون مردم را مباح بدانند؟
خدای تعالی رسولش را با رسالت پیامبری برگزید و او را به اجبار دستور نداد بلکه با این آیه خطاب کرد که {انما انت مذکّر، لست علیهم بمسیطر} پس چه کسی به وهابیت حق داده که مردم را مجبور به پذیرفتن اعتقادات وهابیت و التزام به فتواهایشان کنند؟
وهابیان احادیث عجیب و غریبی از رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت می کنند که متناقض با ساده ترین اصول الهی و مخالف با کمترین مناقب نبوی است، تا فتواهای خود را شرعی جلوه دهند و جرائمشان را توجیه نمایند . مثلاً به خاطر توجیه سخت گیری در اقامه نماز اول وقت می گویند رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خانه یکی از صحابه را آتش زد؛ زیرا به نماز جماعت حاضر نشده بود! به یاد دارم یکبار هنگام اقامه نماز جماعت در صحن مسجد نبوی در مدینه مشغول تلاوت قرآن بودم که ناگهان دو تن از عناصر چریکی وهابی به من حمله کردند و مرا مشرک و کافر و از دین خارج شده خواندند و به شدّت کتک زدند، زیرا به نماز نرسیده بودم که اگر لطف خدا شامل حالم نشده بود مرا دستگیر می کردند و از این نمونه ها زیاد است و فکر نمی کنم مسلمانی حج بیت الله الحرام را به جا آورده باشد و مورد تعرّض این وهابیان قرار نگرفته باشد، چنانکه چند ماه پیش همه شنیدیم و دیدیم که در مراسم عمره در مورد عدّه ای از جوانان، مرتکب چه جنایاتی شدند، چنان که بعضی از شدّت ضرب و جرح به حال اغماء افتادند (از شدّت قساوت این جلاّدان بیرحم که رحم و مروّت از دلهایشان برکنده شده) فهی کالحجاره أو أشدّ قسوه و إنّ من الحجاره لما یتفجّر منه الماء.
پنجم: از بین کلّ مذاهب و مکاتب اسلامی تنها روش وهابیت قلع و قمع فکری و زیر پاگذاشتن حقوق انسانها است و هر روز بر اساس آراء فقهی و شرعی، احکام خاصّ خودشان را صادر می کنند، همانطور که نظریه حکومت وراثتی پادشاهی جاهلی را شرعی کرده اند.
همه اینها به خاطر برخورد خودسرانه در نقل احادیث است؛ زیرا آنان عقل و منطق و اجتهاد را لغو می دانند و به همبن جهت از اجماع فقها و علماء امّت خارج شده اند؛ برای توضیح این مطلب مثال هایی را برای شما مخاطب عزیز می آوریم:
برای مثال، زن مسلمان حق رانندگی با ماشین را دارد، و اسلام آن را حلال کرده و علما به آن فتوا داده اند جز در مملکت عربستان سعودی که فقهای وهابی آل سعود آن را حرام و بدعت اعلام کرده اند و گفته اند که موجب ورود در آتش می شود .
همین طور زن حق دارد در امور عمومی کشور مثلاً انتخابات شرکت کند و خود، نامزد انتخاباتی شود، چنانکه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وقتی که زنان برای بیعت با او آمدند این کار را انجام داد، امّا زنان در عربستان چنین حقّی ندارند.
در عربستان سعودی حمل دوربین برای گرفتن عکس یادگاری حرام است، حتی اگر تصویر بیت الله الحرام یا مسجد و گنبد رسول الله باشد، ولی تصاویر بت های تنفّر آور آل سعود در هر جایی وجود دارد، حتّی در ورودی دستشویی ها می بینی که معلّق است!!!
اینها اعمالی است که فقط در عربستان یافت می شود و حتی در هیچ یک از دول مجاور ، که نظام هایی مشابه دارند دیده نمی شود!
هر چه را که خدا حلال کرده در عربستان سعودی حرام است، ولی شرب خمر و زنا و فساد اخلاقی امیران آل سعود (همان کسانی که خود را ولی امر مسلمین می نامند)، حلال و گواراست و هیچ یک از وعاظ السلاطین و فقهاء جور متعرّضشان نمی شود، بلکه این اعمال آنها را توجیه می کنند. تصور کنید حتی زیارت قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مدینه منوره حرام است و بدعت شمرده می شود و به همین خاطر فقهاء وهابی به تو دستور می دهند که "وقتی قصد مدینه منوره را می کنی مرتکب زیارت مسجد الرسول نشوی که باعث ورود تو در آتش جهنم می شود".
همین طور وجود نیروهای آمریکایی (صلیبیان) در عراق حرام است امّا اینکه همانها پا در حرمین شریفین بگذارند، حلال و شرعاً جائز است...
ششم: وهابیت به طورخاص با تنفرشان نسبت به دوستداران و شیعیان اهل بیت نبوت و رسالت متمایز شده اند و آنها را به گونه ای ظالمانه و فوق تصور عقل، دشمن می دارند و از زمانی که عبد الوهاب مذهب ضاله خود را درست کرد تا کنون می بینیم هر جا که قدرتی به دست مِی آورند، شیعیان را می کشند. و برای همین، ابن سعود کبیر هیچ یک از فرزندان خود را به اسامی اهل بیت نام گزاری نکرده با اینکه می دانیم بیش از ۵۰۰۰ فرزند و نوه پسر و دختر دارد و این دلالت بر کینه پنهان آنان نسبت به اهل بیت (علیهم السّلام) دارد، در حالی که می دانیم اسامی اهل بیت در هر جای کره زمین که مسلمانی باشد، وجود دارد. مثلاً مسلمانان کشورهای عربی غربی مصر و سومالی و موریتانیا و اندونزی و ترکیه و ایران و هر جای دیگر به خاطر دوستی اهل بیت، نامگذاری فرزندانشان به اسامی آنان را افتخاری برای خود محسوب می نمایند.
این کینه در رفتار آل سعود و وهابیت (که از جهت فقهی و دینی از آنان حمایت می کنند)، انعکاس یافته است. اگر ورق های تاریخ معاصر را ورق بزنیم و اوضاع کشور های شیعه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) که وهابیت ولو برای مدّت زمان کوتاهی در آنجا قدرت یافته اند را مطالعه کنیم، قصه های بسیاری از قتل و کشتار و تعرّض به مال و آبروی مردم و تخریب قبور و مساجد و اماکن مقدس را می خوانیم. تصویر "مزارشریف" زیاد از ما دور نیست که در دهه های نود قرن گذشته و فقط برای چند سال بر آن مسلّط شدند و در خلال این زمان کوتاه، چنان کشتار و تجاوزی کردند که هولاکو در بغداد نکرده بود...
این کینه و تنفّر وهابین نسبت به شیعه امیر المؤمنین(علیه السّلام) به طور خاصّ دلیل نقشه های آنان برای قتل و انفجار و تخریب عراق است. آنها خود هر جنایتی را در حقّ مردم عراق (که آنها را از ترس رسوایی خود رافضی می نامند)، تنها به جرم دوستی اهل بیت(علیه السّلام) روا می دارند. هولناکترین جنایاتشان بعد از کشتار افراد بی گناه، انفجار مرقد دو امام همام عسکریین در شهر سامراء بود که این روزها مصادف با سالگرد این واقعه است (برای پی بردن به میزان کینه و بغض آنان نسبت به ملّت عراق به سبب داشتن مذهب شیعه، به گزارش مرکز آمریکایی مبارزه با تروریسم و صدها گزارش و بررسی دیگر و بهتر از آن به سایت های اینترنتی وهابیان مراجعه نمایید).
هفتم: وهابیان پیروان مذهب تشیع را به بت پرستی متهم می کنند (اشاره به زیارت قبور). در حالی که قرآنی غیر از قرآن مسلمانان می خوانند که اسمش مصحف فاطمه است به گمان خودشان، شیعه را به سمت کربلا و نه به سمت قبله می کشند، و می گویند شیعه به هنگام تکبیر نماز می گوید: خانَ الاَمین خانَ الاَمین (یعنی جبرئیل امین خیانت کرد) در اشاره به اینکه شیعه معتقد است جرئیل در اعطای رسالت اشتباه کرده و باید رسالت را به علی بن ابی طالب می داد و نه به محمد بن عبد الله! و اینکه شیعه امامانشان را می پرستند و نه خدای یگانه را! و شیعه فلان و فلان... اینها همه دروغ پردازی هایی است که هیچ دلیل ثابتی برای آن ندارند و فقط به این خاطر این حرف ها را می زنند تا اتهام کفر به شیعه را برای عدّه ای غافل جاهل ثابت نمایند.
هشتم: وهابیان هیچ منطقی ندارند و آنچه که می گویند به هیچ دلیلی استناد ندارد، بی مقصود و پرت و پلا حرف هایی می زنند و برای همین نظر دیگری جز نظر خودشان را نمی پذیرند و گفتگو را فقط در مورد فتواهایی که معمولاً برای باز کردن راه خودشان (در فسق و جور) است جایز می دانند. منطق آنان قتل و شمشیر و جبر و زور است، و اگر کسی در مقابلشان قرار گیرد با تهدید و ارعاب رو برو می شود. من اولین و آخرین کسی نیستم که وقتی برنامه محکمی برای از بین بردن وهابیان منتشر و آنان را خطری برای بشریت اعلام کردم، تهدید به قتل شدم.
اخیراً دیدیم که چگونه بر ضدّ دو تن از بزرگان و اعلام شیعه در کویت (شیخ عبد الحمید المهاجر و السید محمد باقر الفالی) "به سبب احیاء یادبود شهادت امام حسین (علیه السّلام) " سر و صدا کردند و حقیقت این ماجرا از طریق ماهواره به جهانیان نقل شد (برای توضیحات بیشتر راجع به این خبر، پاورقی این مطلب را در انتهای مقاله مشاهده نمایید). پیوسته آنان جنایات ننگین خود را بر ضدّ هر کس که مخالفشان باشد مرتکب می شوند زیرا قدرت مناظره و گفتگو ندارند و سخنشان بر مبنای دلیل و برهان نیست، برای همین اگر طریقه انتشار آنان را در جهان بررسی کنیم، در می یابیم که آنها از راه استدلال و برهان زیاد نشده اند بلکه با پول و تبلیغات و گمراه سازی و دروغ راهشان را پیش برده اند، برای همین تنها در میان مردم متوسط و فقیر جامعه طرفدار پیدا کرده اند، به استثنای جزیره العرب که به قدرت شمشیر و جنگ و قتل و فحاشی و غارت منتشر شده اند، داستانهای معروفی که هر فرد منصفی بشنود، آنان را محکوم می کند.
خطر وهابیت در این مسأله پنهان است که آنها تمام امکانات را برای تهدید و از بین بردن بشریت در اختیار دارند، هم نیروی دینی (فقهای درباری و وعاظ السلاطین) و هم نیروی دنیوی (حکومت آل سعود که دین را وسیله رسیدن به اهداف پست دنیوی خود قرار داده اند)، آنها پول و نفت را در اختیار دارند که در نتیجه، حمایت و امان نامه ایالات متحده آمریکا را در چارچوب قرارداد استراتژیکی معروفی که ابن سعود (بزرگ خاندان حاکم) و رئیس جمهور ولسن امضا کردند، بدست آورده اند و به قرارداد نفت در برابر امنیت معروف است، به نام یک شرکت سعودی تولید و فروش، اقلام اجاره ای و وسائل تبلیغاتی گمراه کننده ای را خریده اند و با آنها کارخانه های نادان سازی و شستشوی مغزی را بنا کرده اند! (مقصودم مدارس دینی پراکنده در تمام نقاط زمین است که هدفشان به دام انداختن بیچارگان و نیازمندان برای شستشوی مغزی و آموزش اصول کفر و قتل و تخریب و اجبار و تجاوز به حقوق دیگران و پایمال کردن کرامت انسانی و خشک مذهبی است).
نهم: وهابیت برنامه ای در جهت تفرقه امّت واحده است. علیرغم وجود اختلاف مذاهب و مکاتب بین مسلمانان در طول تاریخ، مسلمانان با انس و الفت و محبّت در کنار یکدیگر زیسته اند و مدارس و حوزه هایشان (ر.ک فتاوای علمای الازهر در مورد جواز پذیرش فقه شیعی به عنوان مذهب پنجم مسلمانان) و جنبش های آزادی طلبانه سیاسی شان مشترک بوده است، همانطور که در صحنه های جهاد و پیکار به خاطر عزّت و کرامت امّت اسلامی و نیز در مناسبت های دینی امّت اسلامی در کنار همدیگر بوده اند. اما وهابیان امّت را به تفرقه انداخته و رگ و ریشه آنان را از هم گسسته اند، یکی را کافر خوانده و دیگری را از دین خارج کرده اند و سومی را به بدعت متهم ساخته و به چهارمی نسبت گمراهی داده اند و ...، در کدامین تاریخ، عراقی ها برادر کشی به راه انداخته بودند تا آنگاه که وهابیت و نوچه های تروریستشان وارد عراق شدند؟ و در چه زمان افغان ها با هم جنگ کرده بودند، تا زمانی که دستگاه مخابراتی سعود جنبش تروریستی طالبان را به راه انداخت؟ و کی اسلام لکه ننگ تروریست را بر پیشانی خود داشت، تا آنگاه که آل سعود سازمان القاعده را بنا کرد؟ و هکذا، همه این نمونه ها حاکی از برنامه و نقشه ایجاد تفرقه و گمراه سازی وهابیت دارد که مخالف همزیستی امت اسلام با وجود اختلاف مذاهبشان است، وقتی وهابیان می گویند: خطر شیعه از یهودیت و مسیحیت برای اسلام شدید تر است (ر.ک به فتوا های ایشان در این مورد). چگونه ممکن است به این فتواها قانع شویم و بگوییم که آنها برای امت اسلام جز خیر و خوبی نمی خواهند؟
دهم: وهابیت بیشتر از اینکه به اصل و جوهر دین توجه کنند، به قشر و پوسته آن اعتنا دارند، و لذا خود را به نادانی و غفلت از آن زده اند و به عقل و فکر مردم می خندند و تحقیر می کنند. در عربستان سعودی به ندرت پیش می آید که حجاج حرفی به زبان بیاورند. امّا یکبار یکی از حجاج به یکی از وهابیان گفت قدس را یهود اشغال کرده اند و الان تحت سلطه آنان است، بلافاصله آن وهابی با تعجب شدید جواب داد: و آیا مَلِک سعود از این امر خبر دارد!؟ و نیز یکی از مسلمانان نظر بن باز (رهبر وهابیان) را در مورد مبدأ تأویل آیات قرآن کریم پرسید، او با نفی و انکار گفت این از بدعت های رافضی (شیعه) است، دوباره آن شخص معنی آیه {و من کان فی هذه أعمی فهو فی الاخره أعمی و أضلّ سبیلا} را پرسید به اعتبار اینکه بن باز و همکارانش از دیدن حقیقت کورند، و او با خشم و عصبانیت وی را رافضی کافر خواند.
یازدهم: جنایات وهابیت عمل است و نه عکس العمل در برابر کاری، آنگونه که بعضی اینچنین ادّعای توجیه اعمال آنها را دارند؛ یعنی آنها به جنایات خود اصرار دارند و به خوبی می دانند که از اعمال ننگینشان چه قصدی دارند، دلیلش هم این است که آنها زمانی که هنوز آمریکا عراق را اشغال نکرده بود و نیز زمانی که هنوز آمریکا در جهان وجود نداشت، جنایات بسیاری مرتکب شده بودند.
اتهام کفر ساخته وهابیت است.
تروریسم ساخته وهابیت است.
قلع و قمع دینی ساخته وهابیت است.
تخریب، ساخته وهابیت است.
شرعی جلوه دادن تجاوز به حقوق انسانها ساخته وهابیت است.
شرعی جلوه دادن نظام وراثتی پادشاهی ساخته وهابیت است...
حال روشن شد که چرا وهابیت؟
امیدوارم که تا کنون خطر وهابیت را در جهت رسوا کردن آن و بر حذر بودن از آن و کشف ماهیت دروغینش احساس کرده باشید.
در این مورد آنچه که در پی می آید را به عنوان اقدامات پیشگیرانه موقتی برای مهار وهابیت پیشنهاد می کنیم:
اول: مجازات علمای وهابی که سفیهانی بیش نیستند اما جایگاهی را در میان مردم بدست آورده اند که حقشان نیست، به غیر از آن چیزی که خدای متعال و رسولش آورده اند فتوا می دهند و فتنه انگیزی می کنند و مرتکب قتل نفس می شوند، در زمین فساد به پا می کنند و مصداق بارز این آیه اند که {إنّما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا أن یقتلوا أو یصلّبوا أو تقطع أیدیهم و ارجلهم من خلاف، أو ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخره عذاب عظیم}.
دوم: لغو تمام فتواهای آنان مبنی بر اتهام به کفر، و منع آنان از صدور چنین فتواهایی.
سوم: ممانعت از دخالت آنان در امور دیگران، اما اگر آل سعود در بعضی مسائل خود به آنان احتیاج دارد که برایشان فتواهایی بر حسب خواست و نیاز شان بدهند، این به خودشان مربوط است! ولیکن اگر بخواهند به زور برای دیگران فتوا دهند، قابل پذیرش نیست و ما از آن بیزاریم و نباید اجازه دخالت در امور دیگران را به آنان بدهیم، بخصوص در چیزهایی که به امور کلّی یکی از ملل مسلمان مربوط می شود. همانگونه که آل سعود اجازه نمی دهد که مرجعیت دینی در نجف اشرف یا در الازهر شریف مصر فتوای وجوب رفع موانع حضور زن یا تعدد احزاب در حکومت سعودی را بدهد؟
چهارم: بستن تمام موسسات آموزشی تابع وهابیت پراکنده در سراسر جهان، هر چند که تحت پوشش اسامی غیر حقیقی فعالیت داشته باشند، چرا که این موسسات لانه های تروریستها است تا از اندیشه خرابکارانه اتهام کفر را که خطری برای انسانیت شمرده می شود، تغذیه نمایند.
پنجم: برائت از افکار وهابیت و فقها و موسسات و فتواهای آنان، بر همه علمای مسلمان و فقهای حقیقی واجب است که امت اسلامی را از خطر آنان بر حذر دارند تا مردم از آنان بگریزند چنانکه انسان از مرض جذام یا آبله می گریزد!
ششم: سند سازی برای تمام جنایات وهابیان از زمان پیدایش آن، که بیش از دو قرن و نیم از آن زمان تا کنون می گذرد، در هر جایی از کره خاکی که صورت گرفته باشد، بخصوص بعد از ظهور سازمان وهابی و تروریستی القاعده.
هفتم: سند سازی برای قربانیان جنایات وهابیان از زمان پیدایش تا کنون در هر زمان و مکان، از قربانیان انسانی گرفته تا ابنیه و دارایی ها و آرامگاهها و عبادتگاهها و آثار تاریخی و طبیعی و هر چه که به هر شکل در معرض ظلم وهابیت قرار گرفته باشد.
هشتم: ترجمه افکار ضالّه و فتاوای کفر آمیز و مبانی فقهی آنان به تمام زبان های زنده دنیا تا همگان متوجه خطر ایشان شوند، زیرا چنانکه گفتیم، خطر وهابیت منحصر به عرب یا مسلمانان نمی شود بلکه برای تمام بشریت است.
نهم: علما و فقهای امت باید دیدگاههای حقّه دینی اسلامی و حقیقت وهابیت که چهره اسلام را زشت کرده و آراء آن را تحریف نموده، تا حدّی که اسلام متهم به تروریسم شده و به عنوان دین کینه و انزجار معرفی می شود... در حالی که موکداً چنین نیست، برای مردم توضیح دهند. علما باید اسلامی را که وهابیان دزدیده اند را باز گردانند. به صراحت می گویم اسلام در خطر است اگر علما و فقهای امت برای توضیح نظریات ناب اسلام به پا نخیزند، آیا مگر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نفرمودند: {آنگاه که بدعت به وجود آید، برعالِم واجب است که علمش را آشکار کند} اکنون چه چیزی بیشتر از این بدعت هایی که وهابیان در دین اسلامی ایجاد کرده اند، اهمیت دارد؟
دهم: مراقبت از اموال عمومی، در سعودی به طور دقیق و جدّی، که پیوسته ملیاردها اموال مسلمانانی که به ناحق تحت سلطه آل سعود قرار دارند، به جیب تروریست هایی که ما را می کشند و لبخند را از لبان کودکانمان می گیرند و کشور (اشاره به عراق) و دین و نام ما را خراب می کنند، سرازیر نشود.
اینها برخی گام هایی است که می توان تا مدّتی برای مقابله با خطر وهابیت برداشت تا اینکه خدا آنها را از روی زمین بردارد یا هدایت شوند، امّا راه حلّ ریشه ای خطر وهابیت تنها در این خلاصه می شود که آل سعود قدرت را از آنان در سرزمین حرمین شریفین بگیرد، تا در نهایت اسطوره وهابیت و خطرش الی الابد پایان یابد، و تحقق این امر از خدا بعید نیست.
در سخن از وهابیت، جنایت ننگین آنان در سامراء از خاطرمان پاک نمیشود. حقیقتاً شرم آور است که سالگرد این جنایت بگذرد و همچنان مرقد مقدس این دو امام به همان حال باشد... چگونه خود را در ردای صبر پیچیده ایم در حالی که قبور بقیع را از زمان تخریب تا کنون به همان حال می بینیم، زیرا در آنجا وهابیت حکم می کند، امّا عذر حکومت محترم عراق در این مورد چیست؟ آنها که می گویند شیعه در عراق قدرت و جولان دارد؟ چرا مرقد مطهّر آنان تا کنون به همان صورت مانده است، و تا کی به عذر های واهی می توان متوسّل شد که عقل و منطق آنها را نمی پذیرد؟ به ما نگویید که مشکل عراق سنگ های ویران شده نیست که باید تجدید بنا شود، مشکل عراق و کلّ امّت به همین ها برمی گردد، زیرا اینها فقط سنگ نیستند، بلکه همه نشانه و تاریخ و مقدّسات و شرف و ناموس ما هستند. مرقد امام عسکری که به این صورت تأسف بار در آمده است همه علائم دوران تاریکی که مردم عراق در طول تاریخ با آن مواجه بودند و جنایاتی که بر سرشان آمده را یاد آور می شود، و سبب خواهد شد که روزی رشته اعصابشان گسسته شود و به صورت ناخودآگاه انتقام آن را بگیرند. بنابراین حکومت عراق باید هر چه سریعتر اقدام به تجدید بنای مرقد این دو امام عسکری نماید، تا جلوی این فتنه خوابیده را بگیرد، چرا که از قدیم گفته اند:{از صولت شخص صبور بترسید آنگاه که خشمگین شود}...
منبع: راسخون
دکتر عصام العماد، شیعه شناس، متخصص در علم رجال و حدیث و تاریخ، مدرس مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السّلام) و فارغالتحصیل دانشگاههای مذاهب عربستان سعودی است. وی که خود زمانی پیرو وهابیت بوده و اکنون به مذهب تشیع گرویده است، در گفتوگوی تفصیلی به تشریح شکلگیری فرقه وهابیت و افشای ماهیت آن پرداخته است.
وی با بیان این که مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است، گفت که نگاه فرقه وهابیت فقط در مورد قبور است و انفجار قبوری که در دنیا صورت میگیرد ناشی از این تفکر است.
العماد، بزرگ ترین مشکل دنیای اسلام را حرکت وهابیت دانست و با بیان این که وهابیون به مقولهای به نام «تقریب مذاهب» اصلا اعتقادی ندارند، پیشنهاد داد که علمای شیعه و سنی در مقابل صدور فتاوی تکفیری وهابیون بیانیهای مشترک صادر کنند.
وی با اشاره به این که فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است، آن را در راستای متوقف کردن حرکت حزبالله لبنان و اخوان المسلمین دانست.
دکتر عصام العماد که یمنیالاصل و ۳۹ ساله است و تحصیلات خود را در دانشگاههای عربستان گذرانده و روزی خود در زمره پیروان وهابیت بوده و امروز به عنوان یک شیعهشناس در ایران به تدریس و تالیف مشغول است، در گفتوگویی تفصیلی با خبرنگار فقه و حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اظهار داشت: صدور فتوای تکفیری ۳۸ نفر از علمای وهابی عربستان چیز غریب و جدیدی نیست؛ چرا که وقتی ما به تاریخ وهابیت از بدو تأسیس آن نگاه میکنیم، مشاهده میکنیم که وهابیت در بستر تکفیر به وجود آمده و بر طبق آن رشد و حرکت کرده است.
وی گفت: گمان نمیکنم هیچ مذهبی همانند وهابیت در فضای تکفیری تبلور یافته باشد و متاسفانه اینگونه تندروی آنان ناشی از جهل به معنی تکفیر و خصوصیات آن است.
العماد اظهار داشت: بنده از آن زمان که به ایران آمدم مشغول تالیف کتب و نقد روش وهابیت شدم که یک نمونه از مناظراتم با یکی از مفتیهای کویت صورت گرفت و آن در مجموعه کتاب «الزلزال» چاپ شده است که به فارسی نیز ترجمه شده است.
مؤسس فرقه وهابیت اطلاع کاملی از علوم اسلامی چون منطق و اصول و لغت نداشته است
وی ادامه داد: شیخ محمد عبدالوهاب مؤسس مذهب وهابیت است و فردی است که در خانوادهی علمی رشد و در نزد پدر و برادر خود تحصیل کرده است ولیکن متاسفانه انحرافات بزرگ فکری داشته است.
معتقدم شیخ عبدالوهاب با دو مشکل بسیار بزرگ دست و پنجه نرم میکرد که البته این دو مشکل را از مطالعات مکرر کتابهای وی، کشف کردهام. مشکل اول وی کمبود علم بوده است. او اطلاع کاملی از علوم اسلامی چون منطق و اصول و لغت و... نداشته است.
وی گفت: شیخ محمد عبدالوهاب هرگز نتوانسته است تحصیلی کامل و جامع از علوم، در یک دانشگاه معتبر داشته باشد و هرگز نتوانسته به شکلی ملازم نزد شخصیتی علمی تلمذ کند.
عصام العماد افزود: متأسفانه شیخ محمدعبدالوهاب قبل از اینکه تحصیلات خود را بهطور کامل تکمیل کند، عهدهدار امر تبلیغ دین شد؛ این در حالی بود که وی دارای روحیه تندرویی بود.
مشکل اساسی و بزرگ موسس وهابیت انحراف سلوکی نبوده بلکه مشکل فکری بوده است.
وی مشکل دوم شیخ محمد عبدالوهاب را انحراف فکری و عقیدتی برشمرد و عنوان کرد: مشکل اساسی و بزرگ وی، مشکل فکری بوده است که نمونه چنین مسألهای درمیان خوارج در زمان امام علی علیهالسلام وجود داشته است.
عبدالوهاب علاوه بر شیعه، اهل تسنن معتدل را نیز مورد هجمه قرار داد.
وی اضافه کرد: از بدو ظهور شیخ محمد عبدالوهاب ما شاهد افکار خطرناکی از وی بودیم که متأسفانه وی فقط بر ضد شیعه عمل نکرد بلکه تمام اهل تسنن مخلص و معتدل را نیز مورد هجمه فتوایی خود قرار داد.
عصام العماد گفت: شیخ محمد عبدالوهاب معنای حقیقی و ضوابط اصلی تکفیر را پی نبرده بود؛ بنابراین جمع کثیری از مسلمانان شیعه و سنی را داخل در دایره شرک و تکفیر نمود و این همان خطر بزرگ است. وی هرکس که تابع افکارش نبود را ضد توحید میانگاشت.
وی ادامه داد: این شخصیت با فکر شخصی خود قواعدی را در زمینه توحید تدوین کرده بود و هر کسی را با این چهارچوب مخالفت یا نقد میکرد، کافر میشمرد و بر این اساس مشاهده میکنیم بزرگان علمی عالم اسلام را رد کرده است؛ مثلا کتاب توحید زمخشری، تفسیر آیات توحید امام فخر رازی و امام ابوحامد غزالی، طبرسی و عسقلانی، ثعلبی و حتی طبری که از علمای بزرگ اهل سنت است، در نظر شیخ محمد عبدالوهاب مصداق کتب مضله است و نویسنده آن کتاب، کافر است.
این محقق تاریخ اسلام خاطر نشان کرد: شیخ محمد عبدالوهاب یک نوع حساسیتی در مساله توحید داشت و درصدد بود با فکر خودش این مساله را حل کند غافل از اینکه کمیتش در این زمینه لنگ بود و او با کارش نه فقط مشکل در عربستان، بلکه در تمام جوامع اسلامی از اندلس تا ایران و پاکستان و در میان تمام فرق اعم از اشعری،معتزله، سلفیه و شیعه و... ایجاد کرد. وی باعث شد جنبشهای بزرگ اسلامی به چند دستگی مبدل شوند و از حرکت باز ایستند.
موسس وهابیت میخواست توحید ساختگی خویش را بر دیگران تحمیل کند.
عصام العماد تاکید کرد: بنده در صدد این نیستم که نیت شیخ محمدعبدالوهاب را در این کار بیابم؛ چرا که نیت، امری درونی و فقط خداوند متعال از آن مطلع است. آنچه برای من مسلم است، این است که شیخ با عملکردش میخواست توحید ساختگی خویش را بر دیگران تحمیل کند، بدون اینکه درک جامعی از آن داشته باشد. او به قدری تعصب داشت که در نامههای خویش به دیگران، آنان را مشرک خطاب میکرد و میگفت (من محمد عبدالوهاب الی المشرکین). وی معتقد بود جان و مال و زنان مخالفش برای طرفدارانش مباح است.
وی ادامه داد: حتی شیخ سلیمان عبدالوهاب برادر شیخ محمد عبدالوهاب نیز به مقابله با او پرداخت و روزی به او گفته بود«تو هرگز کتابهایی را که خواندهای به درستی درک نکردهای».
وی تاکید کرد: بسیاری از مسایلی را که شیخ محمدعبدالوهاب متعرض آن شده است، به قدری تند است که بسیاری معتقدند «ابن تیمیه» که او هم یکی از شخصیتهای افراطی در تاریخ بوده است، از وی معتدلتر بوده است؛ چرا که در باب بدعت، کثیری از امور هستند که شیخ محمد عبدالوهاب آن را داخل در شرک دانسته، ولی «ابن تیمیه» چنین نکرده است.
دکتر عصام العماد، فتوای تکفیری ۳۸ تن از علمای وهابی را متأثر از فتاوای شیخ محمد عبدالوهاب عنوان و اضافه کرد: تا زمانی که راه حلی برای این معضل نیابیم، مشکل جهان اسلام حل نخواهد شد.
بزرگترین مشکل دنیای اسلام حرکت وهابیت است.
وی گفت: شیخ محمدسعید رمضان لوطی که از فقهای بزرگ است، گفته بود «حدود ۲۰۰ متفکر اسلامی از سراسر جهان اجتماعی تشکیل دادیم تا مشکلات جهان اسلام را بیابیم و حل کنیم. پس از بحث به این نتیجه رسیدیم که بزرگترین مشکل که دنیای اسلام با آن دست و پنجه نرم میکند حرکت وهابیت است.» اینان مشکلاتی در تمام دنیا اعم از آمریکا و فرانسه، آلمان و چین و تمام جاهایی که در آن نفوذ کردهاند، ایجاد نمودهاند.
دکتر العماد از قول دکتر علامه یوسف قرضاوی نقل کرد: در دنیای اسلام کسی اعم از مرده و زنده وجود ندارد مگر اینکه وهابیت کتابی در لعن آن نوشته است چه شیعه باشد چه سنی، چه زیدی و چه...
وی خاطر نشان کرد: به عنوان مثال یک وهابی کتابی در رد سید جمالالدین اسدآبادی به نام «تحذیر الامم من کلب العجم = برحذر داشتن امت از ...فارسی» نوشته است. یک وهابی دیگر کتابی در رد صاحب «تفسیر المنار» به نام «صواعق من النار علی صاحب المنار: هجوم شعلههای آتش بر سر صاحب کتاب المنار» نوشته است. دیگری کتابی به نام «الکلب العالی یوسف القرضاوی: ... بزرگ یوسف قرضاوی» نوشته است.
تمام نوشتههای آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است.
عصام گفت: بنده قبل از شیعه شدنم نزد فردی به نام «المدخلی» درس میخواندم که نزد این شیخ قریب ۱۰۰ کتاب در لعن و رد بزرگان اسلام اعم از «سید محمد قطب»، «شیخ محمد غزالی»، «آیتالله خویی»، «شیخ محمد عبده» و ... وجود داشت. این در حالی است که ما در میان کتب وهابیون کتابی در رد مارکسیست، بودائیسم، بهائیت و تفکرات اسراییلی و آمریکایی نمیبینیم. تمام نوشتههای آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است.
فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است.
این، فتوایی است که از قصر سعودی صادر شده است.
فتوای وهابیون در راستای متوقف کردن حرکت حزبالله لبنان و اخوان المسلمین است.
وی تاکید کرد: فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است و باید توجه داشت که این فتوایی است که از قصر سعودی صادر شده است زیرا تمام علماء و مفتیهای عربستان کارگزار حکومت هستند. این فتوا در جهت منافع اسراییل و برای متوقف کردن حرکت حزبالله لبنان و حماس و اخوان المسلمین و... صادر شده است.
عصام العماد، ظهور وهابیون معقول در عربستان را از پدیدههای مبارک یاد کرد و به خبرنگار فقه و حقوق ایسنا گفت: شیخ سلیمان العوده، سردمدار وهابیون معقول از جمله کسانی است که شجاعت نقد شیخ محمد عبدالوهاب را یافت و او را به خطا منتسب کرد.
وی، دلیل تحقق چنین امری را دارای ریشهی تاریخی عنوان کرد و گفت: پس از آنکه بین «ملک فیصل» و «جمال عبدالناصر» درگیری پیش آمد، «ملک فیصل» جهت انتقامگیری، جمعی از علمای اهل تسنن مصر از جمله «سید محمد قطب» و «شیخ محمد غزالی» را به عربستان دعوت کرد تا آنان را بر ضد «جمال عبدالناصر» به کار گیرد ولیکن وقتی آنان وارد عربستان شدند چون از تفکرات «سید جمالالدین اسدآبادی» و «شیخ محمد عبده» تاثیر پذیرفته بودند، تفکرات «شیخ محمد عبدالوهاب» را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
عصام العماد گفت: وقتی اینان وارد عربستان شدند «شیخ ربیع مدخلی» و «بنباز» تعبیری کرده و گفته بودند ورود اینان به منزلهی بمبی است که موجب انفجار تفکر وهابی خواهد شد.
وی ادامه داد: «سید محمد قطب» پس از محکومیت به اقامت اجباری در عربستان مشغول تدریس شد و شاگردان معقولی چون «سلیمان العوده» را پرورش داد.
درشرایطی که امام علی(علیه السّلام) وعمربنخطاب درعربستان نقد میشدند،کسی حق نقد عبدالوهاب را نداشت.
عصام العماد گفت: من به یاد دارم زمانی در دانشگاههای عربستان نقد امام علی علیهالسلام و حتی عمر بن خطاب به راحتی صورت میگرفت ولی هیچکس حق نقد شیخ محمد عبدالوهاب را نداشت. در این ایام با ظهور بزرگانی شجاع چون «سید محمد قطب» و «شیخ محمد غزالی» این وضعیت افول یافت.
وقتی بزرگان وهابی نتوانستند با قدرت علمی«قطب»مقابله کنند،او را به شورش علیه ولی امر خودمتهم کردند.
وی ادامه داد: وقتی بزرگان وهابی نتوانستند با قدرت علمی «سید محمد قطب» مقابله کنند، او را متهم کردند به اینکه علیه ولی امر خود شورش کرده است که او نیز در جواب گفته بود اگر ولی امری برای من باشد، او «جمال عبدالناصر» است.
حرکت وهابیت در جهت اهداف انگلیس، آمریکا و اسراییل است.
نگاه فرقه وهابیت فقط در مورد قبور است و انفجار قبوری که در دنیا صورت میگیرد ناشی از این تفکر است.
عصام العماد، حرکت وهابیت را در جهت اهداف انگلیس و آمریکا و اسرائیل برشمرد و گفت: این مذهب نگاهش فقط در مورد قبور است و به امور دیگر اهتمام ندارد و معتقدند زیارت قبور شرک است و انفجار قبوری که در دنیا صورت میگیرد ناشی از این تفکر است. این تا جایی بوده است که برخی از علماء گفته بودند، گویی شیخ محمد عبدالوهاب در مقبره متولد شده و بنابراین عقدهای درونی در این مورد دارد.
وهابیون چون درک درستی از معارف ندارند امور عرفی را داخل در مفهوم بدعت میدانند.
وی، بنای قبور و اشکال مختلف مقبره را از جمله امور عرفی برشمرد و اضافه کرد: وهابیون چون درک درستی از معارف ندارند امور عرفی را داخل در مفهوم بدعت میدانند.
به اعتقاد عبدالوهاب، مشرکین مسلمان از مشرکین دوران پیامبر مانند ابولهب و ابوجهل بدتر و ملعونترند.
مدرس مجمع جهانی اهل بیت (ع) گفت: محمد عبدالوهاب آنچنان در مورد مسلمانان تندرو بود که در کتاب خود نوشته است مشرکین مسلمان از مشرکین دوران پیامبر مانند ابولهب و ابوجهل بدتر و ملعونترند.
مرض تکفیر امری است که باید نسبت به آن هوشیار بود.
وی تصریح کرد: معتقدم هر جا تکفیری صورت گیرد پس از آن انفجاری در عالم رخ خواهد داد و مرض تکفیر امری است که باید نسبت به آن هوشیار بود.
این محقق و پژوهشگر تاریخ و حدیث تاکید کرد: باید مومنین کاملا مواظب و هوشیار باشند چرا که پشیمانی پس از تحقق مشکلات سودی نخواهد داشت.
وهابیون هرگز در انفجار حرمین عسگریین و کربلا و نجف متوقف نخواهند شد.
عصام العماد ابراز عقیده کرد: وهابیون هرگز در انفجار حرمین عسگریین و کربلا و نجف متوقف نخواهند شد بلکه اگر فرصت یابند، حرم دیگر ائمه اطهار را نیز منفجر خواهند کرد.
علمای شیعه و سنی در مقابل صدور فتاوی تکفیری وهابیون بیانیهای مشترک صادر کنند.
وی پیشنهاد کرد: در مقابل صدور فتاوی تکفیری تمام بزرگان اهل سنت و شیعه در تمام نقاط عالم جمع شوند و بیانیهای در محکومیت چنین اموری صادر کنند چرا که کوتاهی در این کار ضرر را متوجه همگان خواهد کرد. محکومیت مراجع دینی در قم و نجف در این زمینه کافی نیست.
از یک وهابی معتدل شنیدم که میگفت دولت ما ایران است.
نباید با وهابیون عکسالعملی مانند آنان داشت بلکه باید با جدال احسن آنان را مجاب کرد.
عصام العماد اظهار داشت: الحمدالله امروز تمام مسلمانان از شیعه و سنی به جمهوری اسلامی ایران اطمینان دارند و خودم از یک وهابی معتدل شنیدم که میگفت دولت ما ایران است. نباید با وهابیون عکسالعملی مانند آنان داشت بلکه باید با جدال احسن آنان را مجاب کرد.
در حوزههای علمیه ایران فتوایی بر تکفیر اهل سنت ندیدهام.
وی تعصب شدید وهابیون را یکی از مشکلات بزرگ آنان عنوان کرد و ادامه داد: متاسفانه در تمام دانشگاههای عربستان کتابهای شیخ محمد عبدالوهاب جزو متون درسی است و از همان ابتدا افکار این شخصیت در وجود دانشجویان مستقر میشود لذا به یاد دارم که وقتی در دانشگاه «محمد سعود» درس میخواندم قریب هزار رساله دکترا در تکفیر شیعه وجود داشت. این در حالی است که در حوزههای علمیه ایرانی ما فتوایی بر تکفیر اهل سنت ندیدهام.
وهابیون به مقولهای به نام «تقریب مذاهب» اصلا اعتقادی ندارند.
عصام العماد در ادامه گفتوگو با خبرنگار فقه و حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اظهار داشت: وهابیون به مقولهای به نام «تقریب مذاهب» اصلا اعتقادی ندارند و «محمد کباری» که یک عالم بزرگ سعودی کتابی فقط در رد تقریب مذاهب نگاشته است و «ابنجویری» فتوی بر حرمت خوردن غذای شیعه داده است؛ بنابراین اصلاح آنان کار آسانی نیست.
مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است
وی در عین حال خاطر نشان کرد: متاسفانه مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است به گونهای که اگر مصلحت خود را در ارتباط با شیعه ببینند صدها کتاب در اسلامیت شیعه مینویسند.
عصام العماد عنوان کرد: علمای عربستان وقتی دیدهاند ایران به عنوان رهبر فکری دنیای اسلام شناخته شده است، درصدد هجمهی ایران برآمدهاند و آنان وقتی انفجارات در کشور خود را دیدند به جهت تحقق چنین انفجاراتی در ایران، با صدور فتواهای تکفیرانه افکار را به چنین سمتی هدایت میکنند.
ایران باید با جمع بین دیپلماسی و دین هوشیارانه در جهت خنثی کردن تحریکات وهابیون برآید.
وی گفت: جمهوری اسلامی که آراسته به سیاست علوی است باید با جمع بین دیپلماسی و دین هوشیارانه در جهت خنثی کردن تحریکات آنان برآید.
شیعه شدنم هدیهی آسمانی بود
دکتر عصام العماد، شیعه شدنش را هدیهی آسمانی برشمرد و گفت: من در نزد «بنباز» در عربستان مشغول تحصیل بودم و با خود در این اندیشه بودم که پس از قرنها ارادات خالصانه نسبت به امام علی و امام حسین (علیه السّلام) و دیگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عدهای موج میزند و کهنه نشده است و از طرف دیگر نقدهای شدید نسبت به امام علی (علیه السّلام) و امام حسین(علیه السّلام) را در مجالس علمی عربستان مشاهده میکردم و میدیدم ظلمهای یزد و معاویه توجیه میشود ولی به راحتی امامان شیعه نقد میشوند.
مشاهده میکردم در عربستان کتابهایی در دفاع از یزید و... نوشته شده و هیچگونه انتقادی بر آنان وارد نکردهاند.
وی ادامه داد: بنده مجالسی را مشاهده میکردم که به راحتی امام علی (علیه السّلام) را نقد میکنند ولی وقتی فضایل امام -که حتی در خود کتابهایشان نیز هست- میشنوند، قدرت تحمل ندارند. مشاهده میکردم کتابهای متنوعی در دفاع از یزید و عمروعاص و... نوشته شده است و هیچگونه انتقادی بر آنان وارد نکردهاند.
وی ادامه داد: اینگونه جریانات باعث شد بر نفسم عتاب کنم و خود را به مطالعه در سیرهی اهل بیت (ع) وادار کردم.
مدرس مجمع جهانی اهل بیت(ع) به ایسنا گفت: در شبی از شبهای ماه رمضان پس از نماز تراویح در مجلسی حاضر شدم که امام علی (علیه السّلام) را در قفس اتهام گذاشته بودند و به تمام عملکرد او بدون دلیل اعتراض میکردند و او را خلیفهای عنوان میکردند که اگر زودتر کشته میشد، آمریکای امروز مسلمان میگشت. دیدم آنان امام حسین (علیه السّلام) را سببساز فتنه بزرگ اجتماعی مینامیدند که پس از این جلسه به شدت به مطالعه و تحقیق در زندگی اهل بیت (ع) روی آوردم.
پس از مطالعات تخصصی، دریافتم که تمام کارهای امام علی (علیه السّلام) بر طبق عقل و منطق بود
به این نتیجه رسیدم که سخنان وهابیون تماما توجیهات رکیکه و فاقد منطق است
وی اذعان کرد: پس از مطالعاتم که به طور تخصصی انجام دادم، یافتم که اتفاقا تمام کارهای امام علی (علیه السّلام) بر طبق عقل و منطق بود و به این نتیجه رسیدم که سخنان وهابیون تماما توجیهات رکیکه و فاقد منطق است. مثلا آنان احادیث فضایل امام علی علیهالسلام را بیاهمیت میخواندند ولی نفرین پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مورد معاویه (خداوند هیچ وقت شکمت را سیر نکند) را از جمله فضایل معاویه میدانستند و توجیه میکردند مقصود از این حدیث این است که معاویه هیچگاه سیر نشود و بخورد و سلامت پیدا کند.
عصام العماد افزود: شیعه شدن من نه فقط به اراده خودم بلکه با کرامت الهی و عنایت آسمانی تحقق پذیرفت و خداوند را با تمام وجود بر این نعمت عظمی شاکرم و از او میخواهم مرا به معارف بیشتری هدایت کند.
به دلیل شیعه شدنم هماکنون مورد تکفیر وهابیون هستم
وی در پایان خاطر نشان کرد: بنده به دلیل شیعه شدنم هماکنون مورد تکفیر وهابیون هستم.
دکتر عصام العماد
منبع: راسخون